داستان پذیرایی مرده از زندگان
در ایّام جوانی با پدرم و جمعی از دوستان، هنگام عید نوروز در «اصفهان» دید و بازدید می کردیم. روز سه شنبه ای برای بازدید یکی از رفقا که منزلش نزدیک تخت فولاد اصفهان بود، رفتیم.گفتند: ایشان منزل نیست. چون راه طولانی و درازی را آمده بودیم، برای رفع خستگی و زیارت اهل قبور به قبرستان «تخت فولاد» رفتیم و آنجا نشستیم. یکی از رفقا به مزاح و شوخی رو به قبر نزدیکمان کرد وگفت: ای صاحب قبر! ایّام عید است. آیا از ما پذیرایی نمی کنی؟ ناگهان صدایی از قبر بلند شد وگفت: هفتة دیگر روز سه شنبه همین جا همه مهمان من هستید.